بـهانه هـــای دلتـنـگــی

خوابها تمام میشوند... تواما... رؤیای بی انقضای منی...

شده این همه عاشق باشی…?!

تا به حال شده دوست داشتنت را قورت بدهی… ?!

لبخند بزنی…

بی تفاوت باشی…؟

شده دلتنگی بپیچد به دلت،راه نفست راببندد،خفه ات کند…

هی دستت برود سمت گوشی…

برش داری…

نگاهش کنی…

پرتش کنی…..

شده یک آهنگ برایت شود روحِ یک لحظه…

بشود خاطره…

و هر چه تکرار شود دیوانه ترت کند…؟

شده بروی همان خیابانی که با او رفته ای…

چند متر جا را هی بالا و پایین کنی…

اشک بریزی و…

لذت ببری…

همانقدر که آن روز لذت بردی…؟

شده قسم بخوری دیگر کاری به کارش نداری…

اما یکهو در یک لحظه گوشی موبایل را برداری،پیغامی تایپ کنی…

انگشتت برود سمت کلمه send

منطقت بمیرد، قلبت تند تند بزند و…send کنی…؟

شده تمام روز را در انتظار یک جواب،بیقرار باشی…

نرسد این جواب…

آخر گوشی را برداری واینطور بنویسی:"اشکالی نداره، اگه نمیخوای جواببدی،نده…

فقط میخواستم بدونم خوبی؟همین…

مواظب خودت باش "شده باز جوابی نیاید…؟

باز بشکنی…

هزار بار دیگر هم بشکنی اما باز با دست و دلِ شکسته،

دوستش داشته باشی…؟

شده این همه عاشق باشی…?!

+ نوشته شده در شنبه 8 تير 1392برچسب:, ساعت 16:16 توسط milad |


خـــودم...

براے دل خـــودم مے نویسم ...

براے دلتنگــے هایــم

براے دغدغــہ هاے خـــودم

براے شانہ اے کہ تکیہ گاهــم نیستــــ !

برای دلے کہ دلتنگم نیست ...

براے دستے کہ نوازشگــ ـــر زخـم هایم نیست ...

براے خودم مے نویســـم !

بمیـ ــرم براے خـ ـودم کہ اینقـــدر تنهاستـــ !!!...

+ نوشته شده در شنبه 8 تير 1392برچسب:, ساعت 16:8 توسط milad |


ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺍﺯ "ﺭﻭﺯ ﺩﻭﻡ " ﺑﺪﻡ ﻣﻲﺁﻳﺪ ...ﺭﻭﺯ ﺩﻭﻡ


ﺑﻲﺭﺣﻢﺗﺮﻳﻦ ﺭﻭﺯ ﺍﺳﺖ, ﺑﺎ ﻫﻴﭽﮑﺲ ﺷﻮﺧﻲ ﻧﺪﺍﺭﺩ, ﺩﺭ ﺭﻭﺯ


ﺩﻭﻡ ﻫﻤﻪﭼﻴﺰ ﻣﻨﻄﻘﻲﺳﺖ،


ﺣﻘﺎﻳﻖ ﺁﺷﮑﺎﺭ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﻪ ﻫﻴﭻ ﻭﺟﻪ ﻧﻤﻴﺘﻮﺍﻥ ﺳﺮ ِﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺷﻴﺮﻩ


ﻣﺎﻟﻴﺪ ... ﻣﺜﻼ ﺭﻭﺯ ﺍﻭﻝ ﻣﻬﺮ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺭﻭﺯ ﺧﻮﺑﻲ ﺑﻮﺩ،


ﺁﻏﺎﺯ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺑﻮﺩﻳﻢ, ﺍﻣﺎ ﺍﻣﺎﻥ ﺍﺯ ﺭﻭﺯ


ﺩﻭﻡ ...ﺭﻭﺯ ﺩﻭﻡ ﺗﺎﺯﻩ ﻣﻲﻓﻬﻤﻴﺪﻳﻢ ﮐﻪ ﺗﺎﺑﺴﺘﺎﻥ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪﻩ


ﺍﺳﺖ

...
ﻳﺎ ﻣﺜﻼ ﺭﻭﺯ ﺩﻭﻡ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﺍﺯ ﺳﻔﺮ, ﺭﻭﺯ ﺍﻭﻝ ﺧﺴﺘﮕﻲ ﺩﺭ


ﻣﻲﮐﻨﻴﻢ, ﺣﻤﺎﻡ ﻣﻲﮐﻨﻴﻢ, ﺍﻣﺎ ﺭﻭﺯ ﺩﻭﻡ ﺗﺎﺯﻩ ﻣﻲﻓﻬﻤﻴﻢ ﮐﻪ ﺳﻔﺮ


ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ،


ﻃﺒﻴﻌﺖ ﻭ ﺑﮕﻮ ﺑﺨﻨﺪ ﺑﺎ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﻭ ﻋﺸﻖ ﻭﺣﺎﻝ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪﻩ


ﺍﺳﺖ ... ﻫﺮﮔﺎﻩ ﻣﺎﺩﺭ ﺑﺰﺭﮒ ﻧﺰﺩ ﻣﺎ ﻣﻲﺁﻣﺪ ﻭ ﻳﮏ ﻫﻔﺘﻪ


ﻣﻲﻣﺎﻧﺪ،


ﻭﻗﺘﻲ ﮐﻪ ﺑﺮ ﻣﻴﮕﺸﺖ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﻣﻴﺸﺪﻳﻢ, ﺍﻣﺎﺭﻭﺯ ﺩﻭﻡ ﺗﺎﺯﻩ


ﻣﻲﻓﻬﻤﻴﺪﻳﻢ ﮐﻪ " ﻣﺎﺩﺭ ﺑﺰﺭﮒ ﺭﻓﺖ " ﻳﻌﻨﻲ ﭼﻪ?ﻳﺎ ﻭﻗﺘﻲ ﮐﺴﻲ


ﺍﺯ ﺩﻧﻴﺎ ﻣﻴﺮﻭﺩ،


ﺭﻭﺯ ﺍﻭﻝ ﺧﺪﺍ ﺑﻴﺎﻣﺮﺯ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺭﻭﺯ ﺩﻭﻡ ﻋﺰﻳﺰ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺭﻓﺘﻪ

!!


ﻭ ﺍﻣﺎ ﺟﺪﺍﻳﻲ ...ﺭﻭﺯِ ﺍﻭﻝ ﺷﻮﮐﻪﺍﻳﻢ ﻭ ﺷﺎﻳﺪ ﺣﺘﻲ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ


ﺑﺎﺷﻴﻢ ﮐﻪ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺟﺪﻳﺪﻱ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺍﺳﺖ

...
ﺗﻴﺮﻳﭗ ﻣﺠﺮﺩﻱ ﻭ ﻋﺸﻖ ﻭ ﺣﺎﻝ ﻭﺭ ﻣﻲﺩﺍﺭﻳﻢ, ﺍﻣﺎ ﺩﺭﻳﻎ ﺍﺯ ﺭﻭﺯ


ﺩﻭﻡ, ﺗﺎﺯﻩ ﻣﻲﻓﻬﻤﻴﻢ ﮐﺴﻲ ﺭﻓﺘﻪ

...


ﺗﺎﺯﻩ ﻣﻲﻓﻬﻤﻴﻢ ﺣﺎﻝﻣﺎﻥ ﺧﻮﺏ ﻧﻴﺴﺖ ...ﺗﺎﺯﻩ ﻣﻲﻓﻬﻤﻴﻢ ﮐﻪ


ﺗﻨﻬﺎﻳﻲ ﺑﺪ ﺍﺳﺖ ...


ﺑﺎﻳﺪ ﺭﻭﺯ ﺩﻭﻡ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﺑﻴﺪ ... ﺑﺎﻳﺪ ﺭﻭﺯ ﺩﻭﻡ ﺭﺍﺧﻮﺭﺩ ... ﺑﺎﻳﺪ ﺭﻭﺯ


ﺩﻭﻡ ﺭﺍ ﻣُﺮﺩ

+ نوشته شده در شنبه 8 تير 1392برچسب:, ساعت 15:34 توسط milad |